مهم نیست فردا چی میشه مهم اینه که امروز دوستت دارم! مهم نیست فردا کجایی مهم اینه که هر جا باشی دوستت دارم! مهم نیست تا ابد با هم باشیم مهم اینه که تا ابد دوستت دارم! مهم نیست قسمت چیه مهم اینه که قسمت شد دوستت داشته باشم !

سارا - بی صدا فریــــــــاد کن

سفارش تبلیغ
صبا ویژن


بی صدا فریــــــــاد کن

اصلا ما واسه چی شروع کردیم؟؟

چی شد کار به اینجا کشید؟ چرا وقتی می دونستیم مال هم نیستیم  ......راهمون  جداس ادامه دادیم؟؟؟؟؟

 

چرا!!!!!!؟؟؟


نوشته شده در جمعه 86/12/3ساعت 8:46 عصر توسط سارا نظرات ( )


 

احساس کسالت و بیهودگی می کنید؟ شاید چنین احساسی بیشتر از آن که به جسم  شما مربوط باشد به روح  و روانتان بستگی داشته باشد شاید شما نیاز به یک تلنگر روحی داشته باشید. در واقع همان طور که انرژی فیزیکی و جسمانی شما حاصل رژیم غذایی سالم ، ورزش  و استراحت مناسب است، انرژی روانی هم از طریق زیستن به انواع روش هایی حاصل می شود که به شما احساس امیدواری، اعتماد به نفس ، سرزنده بودن، عشق  و نایل شدن به تمامی چیزهایی که دوست دارید، می بخشند.

 از افرادی که مدام نق می زنند و شاکی هستند یا این که شما را درگیر مشکلات شخصی خود می کنند، حذر کنید.بیشتر وقت خود را با افرادی سپری کنید که به شما از خودتان احساس خوبی بدهند یا این که به طریقی شما را احیا کنند و نیروی تازه ای ببخشند. به عبارتی دیگر با افرادی معاشرت کنید که موج مثبت تولید می کنند.

می توانید 4 روش زیر را که بسیار هم ساده هستند به منظور برخورداری از روحیه ای شاد و سالم امتحان کنید


1- به خاطر خشنود شدن دیگران زندگی نکنید

ساده ترین مثال در این مورد این است که در عوض ازدواج با پزشک پولداری که مادرتان اصرار دارد ، با کارمند ساده ای که دوستش دارید ازدواج کنید یا این که اگر واقعاً انجام کاری را دوست ندارید به راحتی پاسخ رد بدهید.


همان کسی باشید که خودتان می خواهید.

همان کاری را انجام دهید که دلتان می خواهد. در این صورت است که پاداش روحی خود را خواهید گرفت.

وقتی به خاطر خشنودی دیگران زندگی می کنید در واقع زحمت ها را شما کشیده اید، اما سود آن نصیب دیگران می شود و همین موضوع می تواند عامل هدر رفتن انرژی ، و خستگی روحی شما شود. درست مثل این است که هر روز سر ساعت مشخصی به اداره بروید و کارها را انجام دهید اما آخر ماه ، چک حقوقی را شخص دیگری دریافت کند.


2- افراد مثبت اندیش را به دنیای خود وارد کنید

هر کسی نیاز دارد اطرافش را افرادی احاطه کنند که به وی اهمیت می دهند و حتی در تاریکترین ساعات زندگی اش از وی حمایت می کنند. از افرادی که مدام نق می زنند و شاکی هستند یا این که شما را درگیر مشکلات  شخصی خود می کنند، حذر کنید.

بیشتر وقت خود را با افرادی سپری کنید که به شما از خودتان احساس خوبی بدهند یا این که به طریقی شما را احیا کنند و نیروی تازه ای ببخشند. به عبارتی دیگر با افرادی معاشرت  کنید که موج مثبت تولید می کنند. شاید دیگر زمان آن رسیده باشد از افرادی که فقط در ظاهر دوست شما هستند چشم بپوشید، زیرا این افراد فقط وقتی به شما احساس نیاز داشته باشند به یادتان می افتند.


3- همواره در زندگی خود برنامه هایی بزرگ و جدید داشته باشید

برای این منظور می توانید نقشه مسافرت بعدی خود را در سر بپرورانید یا این که شروع به نوشتن رمانی کنید که همیشه در ذهن تان بوده است. به جلو نگاه کنید؛ همچنین برای این که روحیه  شما تحریک شود بهتر است بر وقایع و اتفاقات  برجسته زندگی تان مروری داشته باشید. در نظر داشته باشید که هر فردی از امیدهایی که برای آینده اش دارد انرژی می گیرد. زمان حال خود را بیشتر کنترل پذیر کنید و اداره آن را در دست بگیرید.


4- هیچ گاه در گذشته ها زندگی نکنید

به این فکر نکنید که اگر با فلان شخص دوست نمی شدید یا این که اگر فلان شغل را بر نمی گزیدید چه می شد یا این که اگر فلان تصمیم را نمی گرفتید چه اتفاقی می افتاد؟

در عوض بر زمان حال خود تمرکز کنید و به آنچه نیاز دارید انجام دهید تا شما را به جلو براند، بیندیشید. دوست دارید شغلتان را عوض کنید؟ در انتخاب همسر  تجدید نظر کنید؟ در زندگی خود ماجراجوتر باشید؟ گرچه نمی توانید هر چیزی را که در زندگی تان اتفاق خواهد افتاد پیش بینی کنید، اما می توانید با ریختن برنامه هایی مناسب تر به اهداف زندگی خود برسید. در نظر داشته باشید که تمام چیزهایی را که دوست دارید تغییرشان دهید همگی قابل کنترل هستند. شما به راحتی می توانید مسیر شغلی، روابط دوستانه و چگونگی گذراندن اوقات فراغت خود را در کنترل خود درآورید. هر کسی می تواند به راحتی برای سرنوشت خود تصمیم بگیرد و این امر که وظیفه مهمی است زمانی امکان پذیر است که از انرژی روحی  بیشتری برخوردار باشد. هم اکنون وقت انجام چنین کاری است، زیرا مطمئناً انرژی شما بیشتر از زمان آینده خواهد بود

حق نگهدارتون


نوشته شده در شنبه 86/9/3ساعت 11:12 عصر توسط سارا نظرات ( )


 

من آنقدر خوشبختم که شبها با لالایی ستاره ها میخوابم .اگر شبی ستاره ها پتوی ابر را بر سر خود

بکشند و بخوابند من باز هم خوشبختم .حتی اگر ستاره ها برایم للایی نگویند

تو فکر میکنی زمستان چیست ؟بهار چیست؟زمستان قبول کرده که بهار آمده ولی تو نمیخواهی که

قبول کنی که زمستان را پشت سر گذاشته ای و به بهار رسیده ای ؟

گذشته ات را بیانداز در حوض خاطره .دستانت را باز کن .واژه های خوشبختی را میبینی که چقدر در

دستانت مچاله شده اند ؟

زندگی را از خود نگیر .تو چه بخواهی و چه نخواهی زنده ای و زندگی کردن حق توست

راستی دوست داری امروز چه رنگی باشد ؟ درست است .هر رنگی که تو بخواهی همان میشود .فقط

یادت باشد که لحظه هایت را عاشقانه رنگ آمیزی کنی

پنجره را بگشا .میبینی هوا چقدر خوش بوست آن طرف را نگاه کن

آن طرف آسمان را میگویم

هشت رنگ رنگین کمان را میبینی ؟؟؟

تعجب نکن !اگر تو بخواهی رنگین کمان هم هشت رنگ میشود .فقط کافیست که تو بخواهی

تو میتوانی بخواهی پس این آزادی را از خودت نگیر

از همین امروز شروع کن .هیچوقت دیر نیست

برای آفتاب یک کارت دعوت بفرست .مطمئن باش اگر تو یک بار او را دعوت کنی بار دیگر اوست که تو را به

مهمانی فرا میخواند

وقتی باران میبارد فرار نکن

بگذار باران خستگی هایت را بشوید .من که زیر باران خحمام می گیرم و زیر آفتاب خشک میشوم

تو را نمیدانم

بیا تو هم مثل من یک شاخه گل محمدی به پروانه هدیه کن . بیا تو هم مثل من زیر باران فریاد بزن و

هرچه میخواهد دل تنگت بگو

بگذار خالی شوی

آهای با تو ام......


نوشته شده در پنج شنبه 86/9/1ساعت 12:32 صبح توسط سارا نظرات ( )


همه تن با تو بودم

دلت گرفته! دلتنگی!! تعجب نمی کنم. سخته، آره می دونم! غمت خیلی سنگینه! فکر می کنی کسی تو رو نمی فهمه!!! فکر می کنی فراموش شدی!!! و تنها... باز هم تعجب نمی کنم. می دونی هر کسی ممکنه یه غم بزرگ توی دلش داشته باشه که یه موقع هایی فکر می کنه هیچ کسی نمی تونه اون رو بفهمه و حالش رو درک کنه. فکر می کنی هیچ کس برای شنیدن حرفهای دلت، برای تو وقت نمی ذاره. یه موقع هم تو برای گفتن حرفهای دلت برای دیگران وقت نمی ذاری. 

اما بذار این بار من بگم و تو بشنوی. فقط کمی، کمی برای شنیدن حرفهای ساده من وقت بذار.

باشه عزیز! می دونی که برام خیلی عزیزی. مثل یه دوست دیر آشنا. می دونم به حرمت همین دوستی کمی صبر می کنی و حرفهام رو می شنوی. خوب حالا لبخند بزن. دوست دارم لبخند رو روی صورتت ببینم، که با لبخند زیباتر هستی... نه اینجور زورکی!!! سرت رو بالا بگیر و از ته دلت بخند!!!

اوه! می دونم. داری بهم می خندی! آره توی دلت می گی نگاش کن توی این موقعیت از من چی می خواد!!! اما بدون یه لبخند زیبای تو به دنیایی می ارزه. اخم نکن دیگه...

خب حالا به بهترین روز زندگی ات فکر کن آره همون روز رو می گم، داره یادت می آد... حالا می تونی راحت به یاد اون لحظات لبخند بزنی نه! اشک شوق هم بریزی به دیده منت قبولت دارم عزیز.

حالا بذار دلم برات بگه!

خوب من! زندگی مملو از لحظات تلخ و شیرین هست لحظاتی که می گذره بدون اینکه به ما اجازه بده که اون ها رو درک کنیم. و یا حتی گاهی دخل و تصرفی توی اون داشته باشیم. لحظاتی که جز جز زندگی ما رو تشکیل می دن و مجموعه ای از بایدها و نبایدهای که هر لحظه منتظر وقوع هستند. اگر راه زندگی ات رو انتخاب کردی اگر به خدای عزیزی که وجود نازنینت رو خلق کرده ایمان داری و می دونم که با تمام وجود دوستش داری چون روح خدایی تو اینطور می خواد پس به دل مهربونت غم و اندوه راه نده.

لحظاتی رو به یاد بیار که این سختی ها رو تجربه کردی و با گذشت زمان تونستی باز خودت رو پیدا کنی. حالا هم می تونی. غم و اندوه زمانی خوبه که تو رو به حرکت در می آره باعث می شه خزان و زمستان زندگی رو سپری کنی تا در بهار جوانه بزنی و شکوفا بشی نه اینکه باعث بشه توی بهار زندگی ات وجودت رو زمستون فرا بگیره و تو رو از حرکت باز داره.

چشمهای قشنگ رو باز کن بهار رو ببین و باور کن. مگه همین دیروزها این درختها خالی از برگ و بار نبودن ولی الان ببین دارن با سرسبزی شون به من و تو پیام می دن که سردی و ناملایمات می گذره و سعادتمند کسی هست که از بی برگ و باری توشه ای برداره. از روزهای بی تابی و بی قراریش، قرارش رو پیدا کنه و در تنهایی بی کرانش، پناهش رو جستجو کنه.

وقتی هیچ پناهی رو نمی بینی و هیچ کس توی خلوت دلت راهی نداره فرصتی هست برای حضور او که همیشه هست، فقط باید این فرصت رو مغتنم شمرد و حضور او که حاضر همیشگی هست رو با تمام وجود درک کرد، گاهی تنهایی ما آدمها زمان مناسبی هست برای کسب حضور، پس از تنهایی خودت ترس و واهمه نداشته باش چون او هست و تو در تنهایی او سهیم و وقتی بتونی این رو درک کنی می تونی از تنهایی تا یکتایی پلی بزنی... و وجود یکتا رو در وجود تنهات حس کنی اونوقت عظمت این حرف رو درک می کنی. باید اون رو مزه مزه کنی تا بفهمی چی می گم......


نوشته شده در یکشنبه 86/8/20ساعت 11:35 عصر توسط سارا نظرات ( )


اغاز فعالیت نارانان راهی موفقیت امیزبرای خانواده ها

(خداوندا آرامشی عطا فرما تا بپذیرم آنچه را که نمی توانم تغییر دهم،

شهامتی که تغییر دهم آنچه را که می توانم و دانشی که تفاوت آن دو را بدانم.)

آمین

معتادان گمنام، یک انجمن غیرانتفاعی از زنان و مردانی است که اعتیاد به مواد مخدر مشکل اصلی زندگی‌شان بوده است. ما معتادانی هستیم که در حال بهبودیم و اکنون بطور مرتب گرد هم می‌آییم تا به کمک هم پاکی خود را حفظ کنیم. این برنامه، یک برنامه پرهیز کامل از هرگونه ماده مخدر است. تنها لازمه عضویت در این انجمن تمایل به قطع مصرف مواد مخدر است. پیشنهاد می‌کنیم که در این مورد روشن‌بین باشید و این فرصت را از دست ندهید. برنامه‌ ما مرکب از اصولی است که بسیار ساده بیان شده‌اند و ما می‌توانیم آنها را در زندگی روزمره خود به کار بندیم. نکته بسیار مهم این برنامه، عملی بودن آن است. در معتادان گمنام هیچ شرط و شروطی وجود ندارد. ما به هیچ سازمانی وابسته نیستیم. حق عضویتی نداریم و با هیچ سازمان سیاسی، مذهبی و یا انتظامی ارتباطی نداریم. هرگز تحت نظر نبوده و نیستیم. هر کس که مایل باشد بدون در نظر گرفتن سن، مذهب، نژاد و جنسیت می‌تواند به ما بپیوندد.
برای ما مهم نیست که شما چه چیز و چقدر مصرف کرده‌اید و یا آنرا از چه کسی و از کجا خریده‌اید. کارهایی که در گذشته کرده‌اید و یا دارائی و نداری شما برای ما بی‌تفاوت است. تنها چیزی که برای ما اهمیت دارد، این است که شما می‌خواهید در مورد مشکلتان چه بکنید و ما چطور می‌توانیم به شما کمک کنیم. در اینجا تازه‌واردان از همه مهمترند زیرا ما فقط با در میان گذاشتن آنچه که داریم، می‌توانیم آن را حفظ کنیم.

معتاد کیست؟
اکثر مابرای جواب دادن به این سوال احتیاج به فکرکردن نداریم وجوابش راخوب می دانیم! زمانی تمام زندگی و
 فکر و ذکرمابه نوعی درموادمخدرخلاصه شده بود. ماهمیشه یامشغول گرفتن ومصرف کردن آن بودیم و یابه دنبال
  راه تهیه اش می گشتیم.مازندگی می کردیم که مصرف کنیم و مصرف می کردیم که زندگی کنیم. خیلی ساده
  معتاد،زن یا مردی است که زندگیش را موادمخدرکنترل کند.ماکسانی هستیم که در چنگال یک بیماری مزمن
 وپیش رونده گرفتاریم و همیشه عاقبتی چون زندان،تیمارستان ومرگ درانتظارمان است.
 

قدمهای دوازده گانه معتادان گمنام 

این قدم ها، در قلب برنامه بهبودی ما قرار دارد و ما از طریق به کارگیری آن ها به طور عملی 

و رعایت اصول معنوی مستتر در آنها در کلیه امور زندگی، به مرور از درون متحول شده 

و به عنوان اعضای مسئول و سازنده به اجتماع باز می گردیم. 

1-  ما اقرار کردیم که در برابر اعتیادمان عاجز بودیم و زندگی مان غیر قابل اداره شده بود. 

2-  ما به این باور رسیدیم که یک نیروی برتر می تواند سلامت عقل را به ما باز می گرداند. 

3-  ما تصمیم گرفتیم که اراده و زندگی مان را به مراقبت خداوند، بدان گونه که او را درک می کردیم، بسپاریم. 

4-  ما یک ترازنامه اخلاقی بی باکانه و جستجوگرانه از خود تهیه کردیم. 

5-  ما چگونگی دقیق خطاهایمان را به خداوند به خود و یک انسان دیگر اقرار کردیم. 

6-  ما آمادگی کامل پیدا کردیم که خداوند کلیه نواقص شخصیتی ما را بر طرف کند. 

7-  ما با فروتنی از او خواستیم کمبودهای اخلاقی ما را بر طرف کند. 

8-  ما فهرستی از تمام کسانی که به آن ها صدمه زده بودیم تهیه کردیم و خواستار جبران خسارت از تمام آن ها شدیم. 

9-  ما به طور مستقیم در هر جا که امکان داشت از این افراد جبران خسارت کردیم

 مگر در مواردی که اجرای این امر به ایشان و یا دیگران لطمه بزند. 

10- ما به تهیه ترازنامه شخصی خود ادامه دادیم و هر گاه در اشتباه بودیم سریعاً به آن اقرار کردیم. 

11- ما از راه دعا و مراقبه خواهان ارتقاء رابطه آگاهانه خود با خداوند بدان گونه که او را درک می کردیم

 شده و فقط جویای آگاهی از اراده او برای خود و قدرت اجرایش شدیم. 

12- با بیداری روحانی حاصل از برداشتن این قدم ها، ما کوشیدیم

 این پیام را به معتادان برسانیم و این اصول را در تمام امور زندگی خود به اجرا در آوریم.

(فقط برای امروز)
به خودت بگو:
فقط برای امروز، افکارم را بر روی بهبودیم متمرکز خواهم کرد،زندگی می‌کنم و بدون مصرف هیچ گونه مادة مخدّری روز خوبی خواهم داشت.
فقط برای امروز، به کسی در NA اعتماد خواهم کرد، کسی که مرا باور کند و می‌خواهد در بهبودیم به من کمک کند.
فقط برای امروز، برنامه‌‌‌‌ای خواهم داشت و سعی خواهم کرد آنرا به بهترین شکل ممکن انجام دهم.
فقط برای امروز، به کمک NA سعی خواهم کرد از زاویه بهتری به زندگیم نگاه کنم.
فقط برای امروز, ترسی نخواهم داشت و به روابط تازه‌ام و آنها که چیزی مصرف نمی‌کنند و راه تازه‌ای برای زندگی پیدا کرده‌اند، فکر خواهم کرد.
مادامیکه این راه را دنبال کنم، از هیچ چیز واهمه نخواهم داشت .
انشالله این مطلب مورد استفاده شما قرار گرفته باشد
تا دیدار دیگر شما را به خدا میسپارم

نوشته شده در پنج شنبه 86/7/5ساعت 10:51 عصر توسط سارا نظرات ( )


هرگز به دستش ساعت نمی بست

روزی از او پرسیدم

پس چه گونه است

که همیشه سر ساعت به وعده می آیی؟

گفت:

ساعت را از خورشید میپرسم

پرسیدم:

روزهای بارانی چه طور؟

گفت:

روزهای بارانی

همه ی ساعت ها ساعت عشق است!

-راست می گفت

یادم آمد که روزهای بارانی

او همیشه خیس بود


نوشته شده در شنبه 86/6/31ساعت 10:25 عصر توسط سارا نظرات ( )


تو را گریه کردم تا دیگر در قاموس چشمانم نباشی

تا دیگر یادم دلت را عذاب ندهد ولی سوزش دلم می گوید : تو هنوز در کنج

این ویرانه جا داری

چرا نمی توانم تو را از یاد تنهایی هایم پاک کنم ؟

چرا نمی توانم غم صدایت را در گوش باد پراکنده کنم ...........

به باد صبا گفتم حال تو را برایم بپرسد

پرسید و آمد غمگین و دل شکسته کنار پیچک یادت نشست

نگاهش کردم و گفت :خوش است بدون تو و یاد تو

و حالا دلم خوش است به خبر خوش بودن تو ......راستی

برگه خداحافظ تو را قاب کردم و در پنجره ی خیس چشمانم آویختم

زیباترین و تلخ ترین هدیه روز تولدم

زجر آورترین خاطره روزهای با هم بودن


نوشته شده در جمعه 86/6/30ساعت 2:36 عصر توسط سارا نظرات ( )



نوشته شده در دوشنبه 86/6/26ساعت 12:26 صبح توسط سارا نظرات ( )


محبوبم.اشک هایت را پاک کن!زیرا عشقی که چشمان ما را گشوده و ما را خادم خویش ساخته موهبت صبوری و شکیبایی را نیز به ما ارزانی می دارد. اشک هایت را پاک کن و آرام بگیر زیرا ما با عشق میثاق بسته ایم و برای آن عشق است که رنج نداری تلخی بی نوایی و درد جدایی راتاب می آوریم.

هنگامی که عشق به شما اشارتی کرد از پی اش بروید
هر چند راهش سخت و نا هموار باشد.
هنگامی که با بالهایش شما را در بر می گیرد تسلیمش شوید
گرچه ممکن است تیغ نهفته در میان پرهایش مجروهتان کند.
وقتی با شما سخن میگوید باورش کنید
گرچه ممکن است صدایش رویاهایتان راپراکنده سازد همان گونه که باد شمال باغ را بی بر می کند.
زیرا عشق همانگونه که تاج بر سرتان می گذارد به صلیبتان میکشد.
همانگونه که شما را می پروراند شاخ و برگتان را هرس میکند.
همانگونه که از قامتتان بالا میرود و نازکترین شاخه هاتان را که در آفتاب می لرزند نوازش میکند به زمین فرو میرود و ریشه هاتان را که به خاک چسبیده است میلرزاند.
عشق شما را همچون بافه های گندم برای خود دسته میکند میکوبدتان تا برهنه تان کند.
سپس غربالتان میکند تا از کاه جداتان کند.
آسیابتان میکند تا سپید شوید.
ورزتان میدهد تا نرم شوید.
آنگاه شما را به آتش مقدس خود می سپارد تا برای ضیافت مقدس خداوند نانی مقدس شوید


نوشته شده در یکشنبه 86/6/25ساعت 2:4 صبح توسط سارا نظرات ( )


جای تو همیشه خالی

                      توی این قصر خیالی

 

     که واسه خودم می سازم روی ابرای شمالی


نوشته شده در چهارشنبه 86/3/23ساعت 11:43 صبح توسط سارا نظرات ( )


<      1   2   3   4   5   >>   >

قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت