• وبلاگ : بي صدا فريــــــــاد كن
  • يادداشت : دنياي فردا
  • نظرات : 0 خصوصي ، 7 عمومي
  • mp3 player شوکر

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مهم نيست 

    سلام

    رففتي سفر باز منو يادت رفت

    شرطاي عاشق بودنو يادت رفت؟

    چند روزي هست كه از خودم بي خبرم

    منتظرم برگردم به خويشتن خويشم

    باي

    + سارا 

    من فهميدم که بايد دوست داشت بي اميد وصل !

    بايد عشق ورزيد بي اميد در بر گرفتن معشوق ،

    دورادور بايد دوستش داشته باشم ...

    و از هر حرکتش به وجد بيايم ،

    با هر پيروزي اش شاد شوم ،

    هر گامش را بر زمين جشن بگيرم ...

    هر لبخندش را به ديگران حتي به رقيب با نگاه نوشيد .

    هر کلامش را حتي با ديگران در پنهان ترين زاويه جان پنهان کرد !

    اصلاً غنيمت دانست هر نفسش را در عالم ،

    که آري ،

    اين معشوق من است که نفس مي کشد !

    اين اوست که با هر نفسش جان مي دهد به من !

    او باشد ،حتي با ديگري،

    همين براي من کافي است ...

    احساس سنگيني اش بر کره خاکي،

    احساس بودنش ،

    همين بزرگترين غنيمت است براي من ...

    + سارا 

    عاشقي

    گفتي:عاشق نه عشق نه فقط رفيق باش

    گفتم از گذشته دلخوشي ندارم هر چه بوده زجر و تنهايي و شکستن بود بگذار چند روزي زير سايه دوست داشتنت زندگي رو و امنيت را تجربه کنم

    گفتي: دوستم بدار اما عاشقم نشو حدود دوستيمونو رعايت کن.

    گفتي رفيقم باش بعضي وقتا که دلتنگ مي شم هوامو داشته باش.

    گفتي غاشق نه عشق نه فقط گوشي شنوا باش... قول ميدي؟

    گفتم: باشه...

    گفتي: ميدونم دوسم داري..مگر مي شود منکر اين چشم ها و اين دست ها شد.

    گريستم و گفتم:عاشق نه عشق نه فقط باهات رفيق مي شم ديگه بهت نمي گم دوستت دارم ... ديگه تو چشات گم نمي شم

    وتا حالا به قولم وفادار بودم اما تو و به معصومي همه اشکاي تو که نيمي شبها به يادت ريختم قسم بار ها از پشت پنجره اسمت را زمزمه کردم و گفتم :

    دوستت دارم

    + سارا 

    تا حالا شده بخواي با يه آسموني باشي؟

    يه عشق خالي از پوچ نه بريز و بپاشي؟

    تا حالا شده بخواي با سر بري توي شيشه؟

    تا حالا شده بفهمي رفتش واسه هميشه؟

    تا حالا شده بمونه داغي تو قلب خستت؟

    دوايي جز اون نباشه واسه ي قلب خستت؟

    پس نگو که ميفهمي درد دلم رو اين بار

    نگو ميفهمي رفتم حتي تا چوبه ي دار

    اي کاش مي موندي

    + سارا 
    دل

    خيلي جالبه :

    از سوسک مي ترسيم................

    از له کردن شخصيت ديگران مثل سوسک نميترسيم

    از عنکبوت ميترسيم................

    از اينکه تمام زندگيمون تار عنکبوت ببنده نمي ترسيم.

    از خوب سرخ نشدن قورمه سبزي ميترسيم.............

    از سرخ شدن آدما از خجالت نميترسيم

    از سرما خوردگي ميترسيم................

    از سرخورده کردن دوستامون نميترسيم

    از شکستن ليوان ميترسيم................

    از شکستن دل ادما نميترسيم !!!

    مرا از اينکه مي بيني پريشان تر چه مي خواهي؟

    از اين آتش به جز يک مشت خاکستر چه مي خواهي؟

    من از اوج نگاه تو به زير پايت افتادم

    بيا اين اوج، اين پرواز، اين هم پر، چه مي خواهي؟

    مرا بي خود به باران مي بري با مستي چشمت

    بيا اين چشمها، اين گونه هاي تر، چه مي خواهي؟

    براي ادعاي عشق اگر اين سينه کافي نيست

    بيا اين تيغ، اين شمشير، اين هم سر چه مي خواهي؟

    مرا کافيست تاوان لبانت بوسه اي زخمي

    از اين ضحاک در خون مرده، آهنگر چه مي خواهي؟

    تمام اين غزل با خون رگهايم نثارت بادش

    بگو ديگر عزيز من بگو ديگر چه مي خواهي؟