بی صدا فریــــــــاد کن
از غم عشق چه میباید کرد ؟؟؟؟ به دمی دیداری میتوان راضی شد ، به تمنای نگاهی میتوان تشنه ی جان بازی شد . میتوان دل خوش کرد به کلامی که شنید . از دو خط نامه ی سرد میتوان داغ شد و شعله کشید . از جهنم گذری کرد و گذشت ، به گذرگاه رسید ، به گذرگاه تباهی به جنون ، وزین فریاد زد فریاد .....!!!!!! ای عاشق در انتظار چه نشستی ؟؟؟؟؟؟ در انتظار بادهای پاییزی ، باران های بهاری ، برگهای زرد و یا شکوفه های ارغوانی ؟در انتظار کدامی؟؟؟ انتظار بیهودست.... پنجره را باز کن ، جدار را بشکن و غبار را بشوی و خاطره ها را به خاطره ها بسپار... تا پایان ، پایان ها مانده است ....! این است زندگی ،این است روزگار ...!!!!
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |