بی صدا فریــــــــاد کن
چه خبر از دل من ؟ که تو بهتر دانی که چه کردی با من ؟ تو شکیبا بی شکیبم کردی بنگر آنقدر غریبم کردی که شبی از شبها من غریبانه ترین شعر زمین را گفتم باز هم می گویم انتظارم روزی می ستاند پایان باز هم می گویی ، جای پای امید مژده پایانی نیک باشد شاید باز هم می گویی ،که همین ها باید باز هم می گویی که نباشد حرف من از برای گفتن و نباشد هر جا از برای رفتن این تلاطم آخر سر به طغیان بگذاشت و خروشم از رکودم پرسید تو چرا مدتهاست هیچ پیدایت نیست ؟ و من از تو می پرسم ای دوست از تو ای دغدغه ساز از تو ای شور افکن تو چه کردی با من ؟ تو چه کردی با من که غریبانه ترین شعر زمین را گفتم تو چه کردی با من ؟
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |