بی صدا فریــــــــاد کن
هرگز به دستش ساعت نمی بست روزی از او پرسیدم پس چه گونه است که همیشه سر ساعت به وعده می آیی؟ گفت: ساعت را از خورشید میپرسم پرسیدم: روزهای بارانی چه طور؟ گفت: روزهای بارانی همه ی ساعت ها ساعت عشق است! -راست می گفت یادم آمد که روزهای بارانی او همیشه خیس بود
نوشته شده در شنبه 86/6/31ساعت
10:25 عصر توسط سارا نظرات ( )
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |