بی صدا فریــــــــاد کن
عشق قلب را پیوند نمیزند بلکه ذره های شکسته را خاکستر میکند. به دنبال چه می گردید؟ عشق؟ چرا عشق؟ چرا محبت نه؟ عشق دروغ است حسی است وسوسه انگیز عشق بیماریست دردی است بی درمان. مبادا مبتلا شوی که رهایی از آن بسی مشکل تر از دچار شدنش می باشد. عشق جنون است دیوانه گیست چرا میخواهید عاشق شوید؟
باز عطر یاد تو،در خاطره ی اتاقم پیچید!
باز مهربانی چشمهایت،
پنجره ی خیالم را ستاره باران کرد!
باز گرمی دستانت،
روحم را تا دورترین،لمس یادها برد!
نازنینم!
به شب و روز قسم!
به تلؤلؤ امواج قسم!
به برگ برگ شاخه های درختان قسم!
به بی قراری بادهای سرگردان قسم!
به آواز قمری های حیاتم قسم!
نـــمی توانم پلکهایم را به روی خیال تو ببندم!
نــــمی توانم!
نــمی توانم عطر یاد تو را،از چارفصل دلم پاک کنم!
نـمی توانم!باورکن،نمی توانم!
نازنینم!
ایـــن همـــه فاصله را چگونه تاب بیاورم؟
ایـــن همــــه روز را چگونه به تنهایی دوره کنم؟
ایـــن همـــه شمع را با چه رنگی از امیّد، روشن نگه دارم؟
ایـــن همــــــه فصل را تا به کی،خط بزنم؟
چگونه دوستت دارم ها را ترسیم کنم
که کلمه ای حتی،از یاد نرود؟
قصه ی ایـــن همــه دلتنگی را،
با کدام قلم،برایــت بنگارم؟
آخــــر برای تک تک واژه های بی قراریم،
قلمها را طاقتی نیست!
.....
نازنینم!
به اندازه ی تمامـی ابرهای دنیــا،
دلم گرفته است!
به دیدار ایــــن دل غمگین بیا!
شانه هایــت را برای ایــــن هــمه بارش،کم دارم!
قالب جدید وبلاگ پیجک دات نت |