گفتي:عاشق نه عشق نه فقط رفيق باش
گفتم از گذشته دلخوشي ندارم هر چه بوده زجر و تنهايي و شکستن بود بگذار چند روزي زير سايه دوست داشتنت زندگي رو و امنيت را تجربه کنم
گفتي: دوستم بدار اما عاشقم نشو حدود دوستيمونو رعايت کن.
گفتي رفيقم باش بعضي وقتا که دلتنگ مي شم هوامو داشته باش.
گفتي غاشق نه عشق نه فقط گوشي شنوا باش... قول ميدي؟
گفتم: باشه...
گفتي: ميدونم دوسم داري..مگر مي شود منکر اين چشم ها و اين دست ها شد.
گريستم و گفتم:عاشق نه عشق نه فقط باهات رفيق مي شم ديگه بهت نمي گم دوستت دارم ... ديگه تو چشات گم نمي شم
وتا حالا به قولم وفادار بودم اما تو و به معصومي همه اشکاي تو که نيمي شبها به يادت ريختم قسم بار ها از پشت پنجره اسمت را زمزمه کردم و گفتم :
دوستت دارم